کد مطلب:327998 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:246

چگونگی اداره اجتماعات اسلامی در دوره غیبت
چنان كه معلوم است در زمان غیبتِ امام نیز، مسلمانان بدون زمامدارْ نمی توانند از مزایای زندگی بهره ببرند و از عزّت و رفاه و سعادت برخوردار باشند. بناچار باید رئیس و رهبر داشته باشند، تا نظم و انضباط و حدود و مقرّرات الهی و وسایل نیكبختی آنان را فراهم آورد. پس بر افراد اجتماع فرض است با مشورت و همفكری و كمك یكدیگر مقتضیات و اسبابی فراهم آورند كه هدف پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) عملی گردد و احكام اسلام اجرا شود و معطّل نماند و رفاه و آسایش فردی و اجتماعی امّت اسلامی تأمین گردد. بر قاطبه مسلمانان فرض و لازم است كه دامن همّت بالا زنند و افراد پاك و شایسته ای را كه در رأس آنان فقیهان با فراست(2)و متّقی قرار گرفته باشند، برای اجرای عدالت و مقرّرات الهی برگزینند، تا موجودیّت و عظمتشان حفظ شود و به اهداف عالیه زندگی خود نایل گردند.



عالمانی علی گونه كه از علم و عمل حظّی وافر برده، دنیا آنان را فریب نداده، تسلیم زر و زور نشده و از هیچ كس جز خدا نهراسیده اند. همان دانایانی كه به عدل و دادگری قیام نموده و پیوسته رضایت و خشنودی خدا را می طلبند. آن راهنمایانی كه حاضر نیستند ببینند مسلمانان دستورهای قرآنی را كنار گذاشته، به فسق و فجور پرداخته اند. همان كسانی كه روا نمی دارند در اجتماع اسلامی، خداوند، حتّی یك لحظه معصیت شود، و به گفتار پیامبر(صلی الله علیه وآله) پایبندند كه فرمود: «لا یَحِلّ لعین مؤمِنة تری اللّهَ یُعصی فتطرفَ حتّی تغیّرَهُ;(1) برای چشم با ایمان كه ببیند خداوند معصیت می شود، حلال نیست (كه پلكش) به هم بخورد، تا این كه آن معصیت را تغییر دهد (و جلو آن را بگیرد)».



دخالت و نظارت علمای ربّانی و مجتهدان جامع الشرایط، موضوعی است كه تصوّر حقیقتش ملازم تصدیق به ثبوت آن است; زیرا قسمت عظیمی از احكام و مقررّات اسلام، احكامی است قضایی، جزایی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره; مانند احكام قضا، شهادات، حدود، قصاص، دیات، وجوه شرعیه، دفاع، صلح، جزیه، خراج، مقاسمه، اراضی موات، اراضی مفتوح العنوه، اموال، جمعه و جماعات، امر به معروف و نهی از منكر و ... .



آیا می توان گفت: این احكام برای اجرا وضع نشده است؟! آیا می توان گفت زمان اجرای این احكام منحصراً صدر اسلام بوده است، نه ازمنه دیگر؟! آیا می توان گفت اجرای این احكام به افراد ناآگاه و ناشایسته واگذار شده است؟! پس جز این نیست كه ناظر و مجری این احكام باید فقیه، مدیر، مدبّر، عادل و جامع الشرایط باشد، یا لااقل كسی باشد كه از جانب وی منصوب شده باشد; زیرا او كه متخصّص این امور و آگاه و پاك و بدون خدعه و نیرنگ است(2).



از حضرت امام حسین(علیه السلام) روایت شده است: «مَجاری الأمورِ بیدِ العلَماءِ باللّه الأُمناءِ علی حلاله و حرامه(3); جریان امور به دست علمای خداشناس است كه بر حلال و حرام خداوند امینند».



به مدارك فراوانی برمی خوریم كه می فهماند همه مسلمانان بویژه فقها و علما كه از حقایق دین آگاهند و از همه مردم برای عمل نمودن به دستورهای اسلام سزاوارترند، باید در راه تحقّق اهداف اجتماعی اسلام تلاش و كوشش نمایند; كه آن جز با برقراری حكومت اسلامی و تشكیلات منظّم اجرایی به نتیجه نمی رسد. اینك ما نمودگاری از آن مدارك را می آوریم:



1ـ «إنّ اللّهَ یأمُر بالعدلِ و الإحسانِ و إیتاء ذی القُرْبی و یَنْهی عَنِ الْفَحْشاء و الْمُنْكَرِ(4); هماناخداوندبه دادگریونیكی كردنواعطای به خویشاوندامرمی كندوازفحشا و منكر منع می كند».



2ـ «یا اَیُّها الَّذین آمَنُوا كُونُواْ قَوّامینَ بِالْقِسْطِ(1); ای مؤمنان! قیام كنندگان به عدل باشید (در اقامه عدل بسیار تلاش و كوشش كنید)».



3ـ «وَ اَعِدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ(2); (برای عهدشكنان) آنچه از نیرو و اسب هایی كه بسته شده اند (و مهیّای كارزارند)، در توان دارید، آماده سازید، كه بترسانید دشمن خدا و دشمن خودتان را».



بدیهی است بدون تشكیلات و برقراری حكومت منضبط و قوی مبارزه با فساد و بی عدالتی و جنگ با دشمنان، امكان پذیر نیست.



4ـ «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا(3); همگی به ریسمان (محكم) خدا چنگ بزنید و متفرّق نشوید».



متّحد شدن در صورتی است كه هدفی وجود داشته باشد و تحقق اهداف جز با تشكّل و وجود رئیس و داشتن سازمان منظم، میسّر نمی گردد.



5 ـ «كُلّكُمْ راع و كلّكُم مسؤُول عَن رعیّتِهِ(4); هر یك از شما تدبیر كننده اید و هر یك از كسی كه تحت تدبیرش می باشد، بازخواست می شود».



این بدان معنی است كه همه باید به فكر بهبود وضع اجتماع اسلامی باشند و نسبت به قضایایی كه در اجتماع واقع می شود، بی اعتنا نباشند.



6 ـ «مَن أصبحَ و لم یهتمَّ بأمور المسلمینَ فَلَیس بمُسلِم(5); كسی كه صبح كند و به امور مسلمانان همّت نگمارد (و نسبت به دیگران بی توجّه باشد)، مسلمان (واقعی) نیست».



7ـ «مَن سَمِعَ رجُلا یُنادی یالَلمسُلمین فَلَم یُجِبه فَلَیسَ بمُسلِم(6); كسی كه (صدای) مردی را بشنود كه (فریادرسی می كند و) مسلمانان را به یاری می طلبد و به وی جواب ندهد (و بی اعتنا از او بگذرد)، مسلمان (واقعی) نیست».



از این گونه نصوص كه بسیار فراوان است، چنین برمی آید كه در دوران غیبت لازم است مسلمانان با هم تشریك مساعی نمایند و منظور اسلام را كه تأمین آسایش و رفاه و سعادت مادّی و معنوی و دنیا و آخرت است، عملی سازند(1).



اسلام برای ایجاد اجتماعی سالم و مترقّی و متكامل می خواهد كه دستورهای الهی، بهوسیله شایسته ترین افراد اجرا گردد. اسلام برای برقراری عدالت و فضیلت، به نیكان و پاكان و پرهیزگاران توجّه داشته و از آنان خواسته است كه پویا و كوشا باشند، تا تبهكاری و فساد را در جوامع اسلامی ریشه كن سازند و جامعه ای با سعادت و باعزّت «أشدّاء علی الكفّار رحماء بینهم»(2) به وجود آورند.



اسلام اگر مراجعه به روات احادیث و شناسندگان حلال و حرام را در موقع حكومت و اداره امور توصیه كرده(3)، برای آن است كه می خواهد علم و شایستگی و تقوا را قرین هم سازد و با این دو بُعد، جوامع اسلامی به ذروه مجد و سعادت برسند. پس بر مجریان و گردانندگان امور است كه در مواقع لزوم، از علما و فقهای جامع الشرایط كه به حقایق احكام الهی آگاهی دارند، استمداد جویند و با ایشان مشورت نمایند.



از اسحاق بن یعقوب در حدیثی روایت شده است: «... إنّه سأل المهدیَّ(علیه السلام) عن مسائلَ فَوَرَدَ التوقیعُ بِخَطِّ مولانا صاحب الزَّمانِ (عج) و أَمّا الحَوادثُ الواقِعةُ فارجِعُوا فیها إلی رُواةِ حدیثنا فانّهمُ حُجتی عَلَیكُم و انا حُجةُ اللّهِ»(4).

2 . المؤمنُ هُو الكيّسُ الفَطِنُ، بِشره في وَجهِه و حُزنُه في قَلبِه ... اصول كافي، ص 422. اتّقَوُا فَراسةَ المؤمِنِ فإِنّه ينظُرُ بنُور اللّهِ. بحارالانوار، ج67، ص61.

1 . وسائل الشيعه، ج2، ص489.



2 . مجله مشكوة، «مختصري در ولايت فقيه»، ش 5، تابستان 63.



3 . شيخ انصاري، المتاجر، ص 154; تحف العقول، ص 271.



4 . نحل(14) آيه 90.

1 . نسا(4) آيه 135.



2 . انفال (8) آيه 60.



3 . آل عمران (3) آيه 103.



4 . شرح ابن العربي، صحيح الترمذي، الجزء السابع، ص198; صحيح بخاري، ج2، ص88، جزء 3; مجموعه ورام، ج1، ص6.



5 و 6 . اصول كافي، ص390.

1 . الكامل في التاريخ، الجزء الثاني، قسمت پنجم، ص39; تاريخ طبري، ج2، ص321.



2 . فتح (48) آيه 29.



3 . رَوَي عمرُ بنُ حنظلَة عن الصادق(عليه السلام) ... اُنظروُا إلي مَن كانَ مِنكُم قد رَوَي حديثَنا وَ نَظَرَ في حرامِنا و حَلالِنا وَ عَرَفَ أحكامنا فلتَرضَوا به حَكَماً فإنّي قَدجَعَلته عَلَيكم حاكِماً فإذا حَكَمَ بحكمِنا فلم يُقبَل منهُ فإنّما بحُكم اللّهِ استَخَفّ وَ علينا رَدّ وَ الرادّ علينا الرادّ علي اللّه و هو علي حدّالشرك علي اللّه ـ عزّ و جلّ ـ ر.ك: التهذيب، كتاب القضايا و الحكام، ج6، ص301; فرائدالاصول، باب تعادل و تراجيح، ص 445.



احتجاج طبرسي، باب احتجاج الحجة، ص 163; شيخ انصاري، المتاجر، ص 154 ; وسائل الشيعه، ج 18،ص99 ـ 101.



4 . شيخ انصاري، المتاجر، وي روايات ديگري نيز در اين باره آورده است.